پرنیـــــــــــاپرنیـــــــــــا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دختــــــــــــــــــر ناز من

اولین خنده

درست از امروز وقتی باهات حرف میزنم  واسه مامان میخندی  تا قبل فقط تو خواب میخندیدی قشنگم  قربون خنده های قشنگت بشم که خیلی نازت میکنه  ...
15 تير 1393

یک ماهگی

یک ماهگیت مبارک عزیزکم  امروز من و مادر جون با هم تو رو بردیم  و گوش خوشگلت رو سوراخ کردیم  حالا دیگه مث یه دختر ناز  یه گوشواره خوشگل داری  الهی فدات بشم خیلی دردت اومد  اما حسابی قوی بودی و زودی یادت رفت  ...
10 تير 1393

اولین دلدرد

امروز بابایی اومد پیشمون هنوز نخوابیده بودیم که دلدرد کردی  اونم وحشــــــــــــــــــــــتناک  انقدر جیغ زدی که اصلا آروم نمیشدی  کلی ترسیدیم و مادرجون رو از خواب بیدار کردیم  و آرومت کرد  من و بابایی کلی ترسیدیم  ...
27 خرداد 1393

حرکت به شهر بابا

امروز میریم خونه خودمون  تا خانواده بابا شما رو ببینن و فردا برمیگردیم خونه مادرجون  اولین شبی بود که تو اتاق خودت رو دیدی  دیگه رفت تا آخر ماه رمضون که برگردیم خونمون  البته اگه تو بزرگ و اروم شده باشی چون تنهایی سخته برام  ...
21 خرداد 1393

ده روزگی

امروز ده روزت شد  ده روزگیت مبارک عزیزم  امروز من و تو و خاله من  گل بارونــــــــــــــــــــــــــــــــت کردیم با گل محمدی  که دیگه حساسیت نداشته باشی    ...
20 خرداد 1393

شعر واسه دخترم

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت مال من باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی  خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، پدرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی  تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی  بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول ...
12 خرداد 1393

بدون عنوان

سلام سلام  بالاخره دختر خوشگل من روز 10 خرداد ماه 1393 زمینی شد دوره ی حاملگی 39 هفته و 1 روز بود دختر خوشگلم خوش اومدی  ...
11 خرداد 1393
1